سه ساله
16 آذر 1392 توسط محمدی
صدای شکستن چینی نازک دل دخترکان، که با نعره های نامردان ترک خورد هنوز هم به گوش می رسد. صدای نفس های دخترک بی پا که در کنج خرابه خشت غربت را بو می کرد، می آید.گوش کن، کربلا از دور صدا می زند قدمهای تو را ووقتی پرده تاریک تیره زارهای بیکران بر همه جا گسترده می شود بیا بانهای تنهایی او بی کس تر میشوند، تا دم صبح که پدرش برایش مژده بهار را بیاورد. قطره ی شبنم بر گونه زیبا ترین زنبق گلستان فرو غلتید وساعتی دیگر جسمش را در گوشه ای می گذارند و روح او به مصاحبت ارواح کربلا می شتابد که نگاهبانان خرابه های خاموشند.
هاجر قاسمی، پایه اول