پروانه
همین طور که سنگ قبر ها را یکی یکی رد می کردم، احساس می کردم بغض گلویم، هر لحظه سنگین تر می شود، با حسی عجیب ولی بی اختیار مقابل یکی از قبر ها ایستادم، من که شدیداً بر سر دو راهی مانده بودم، احتیاج به یاری کسی داشتم که بشود به او اعتماد کرد؛ به آن شهید توسل کردم، پائین پایش نشستم، همین که چشمانم را به اسم زیبایش دوختم انگار تمام اضطرابم را فراموش کردم و آرام شدم. باسمه تعالی، مهدی پروانه.
چه زیبا و دلنشین بود؛ تازه فهمیدم چرا خدا او را برای همنشینی با من انتخاب کرده است. پروانه در دنیای ما نقش پریدن را دارد. شهیدی که تازه چند دقیقه ای بود با او آشنا شده بودم، چون پروانه ای سبک بال به آسمان پرکشیده بود و خدا چقدر سخت می پسندد که چه کسانی را برای بهره مندی از بهترین نعمت هایش برگزیند.نمی دانم مهدی کجا و چگونه به شهادت رسیده بود، ولی خوب می دانستم که فقط اسمش در دلم غوغا به پا کرده است. تا به حال چندین بار بر سر مزار شهدا رفته بودم ولی آن روز، برایم روز دیگری بود؛ از او خواستم کمکم کند تا مسیر درست را انتخاب کنم تا علاوه بر اینکه وظیفه ام را به درستی انجام می دهم ، مدیون خون او و دیگر شهدا نشوم.
مهدی جان! تو که از تمام آرزوهای دنیایی ات گذشتی و تمام آنچه را که من و امثال من به آن ها دل بسته ایم را رها نمودی و به دنیا و آنهایی که پایشان در گِل مال و مکنت گیر کرده است، خندیدی و به پرواز خود اندیشیدی، چه کردی که خدایت این همه دوستت داشته که تو را برای خودش برگزیده؟!
می دانم که وقت رفتنت، پدر و مادرت تو را با اشک دیده بدرقه کرده اند و هنوز چند ساعتی از رفتنت نگذشته، چه دلتنگت شده اند و شاید هم صبورانه امانت زیبایشان را تحویل صاحبش می دادند و شهادت را برایت می پسندیدند.
اما اینجا بعضی ها نمی دانند چرا از همه ی دنیا گذشتی و به سوی آسمان پرگشودی ولی من می دانم که تو مانند اسمت پروانه ای بودی که هر چه دنیا بیشتر دور تو تنید، تو خود را برای پروانه شدن آماده می کردی و می دانستی در این دنیای تاریک نمی توانی به خواسته هایت برسی پس، به یک باره همه ی تارهای دنیایی را شکستی، از پیله رها شدی، بالهایت را باز کردی و پرگشودی.
و امروز، من، راهم را پیدا کردم و این همه از الطاف خداوند است که مرا بر سر مزار تو قرار داد و تو پرواز را یادم دادی، و اینجا یعنی حوزه مقدمه ی پرواز است که اگر خوب پریدن را بیاموزیم می توانیم پرواز کنیم. پرواز کنیم تا آسمانی شویم و در دنیا و بازی های بچه گانه اش زمین نمانیم.
نوشته شده توسط اعظم لطفی پایه دوم از مدرسه ی زهرائیه