آغوش خدا
15 مهر 1398 توسط محمدی
به نام خدایی که وجودم ز وجودش به وجود آمد…
خدایا! همیشه و در همه حال به فکر آن بودم که کجا و چگونه آرامش دلم را به دست آورم با وجود آنکه تو همیشه در کنارم بودی و خود این را می دانستم؛ اما دوست داشتم علاوه بر آنکه از رگ گردن به من نزدیکتری در آغوشت نیز باشم.
لذا به دنبال جایی می گشتم که فقط از تو بگویند و وجودم را با یاد تو و بندگان خاص و خالصت پر کنند.
دوست داشتم بشنوم و عمل کنم به قال الباقر و قال الصّادق علیهم السلام …
صفحات: 1· 2