تشییع جنازه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
بر شما چه گذشت؟ یا اهل البیت …
امام حسین علیه السلام بعد از غسل و کفن و نماز، آن حضرت را به طرف مرقد شریف پیامبر صل الله علیه و آله حمل کردند. با دیدن این منظره برای مروان و بقیه بنی امیه که با سلاح و به همراهی عایشه آمده بودند شکی باقی نماند که می خواهند آن حضرت را در کنار پیامبر صل الله علیه و آله دفن نمایند.
لذا آمدند و مانع شدند، و عایشه در حالی که سوار درازگوشی بود گفت: « مرا با شما چه کار است که می خواهید کسی را که من او را دوست ندارم در خانه ی من دفن کنید». مروان ملعون هم نظیر این مطالب را گفت، و ابن عباس به او و عایشه جواب داد. فرزندان عثمان هم مانع شدند و گفتند: « هرگز نمی شود که عثمان در بدترین مکان ها دفن شود و حسن با رسول خدا به خاک سپرده شود».[1]
>امام حسین علیه السلام فرمود: به خداوندی که مکه و حرم را محترم گردانیده، حسن علیه السلام فرزند علی و فاطمه علیها السلام سزاوارتر است بر پیامبر صل الله علیه و آله از کسانی که بدون اجازه داخل خانه ی او شده اند. به خدا قسم او سزاوارتر است از حمال خطاها عثمان، که ابوذر را از مدینه بیرون کرد.[2]
عایشه جلو قبر پیامبر صل الله علیه و آله رفت و خود را از مرکب پایین انداخت و گفت: « تا یک مو در سر من هست نخواهم گذاشت او را در اینجا دفن کنید:! و از کسانی که با او بودند درخواست تیر و کمان کرد و به طرف جنازه ی مطهر امام مجتبی علیه السلام پرتاب نمود و گفت: پسر دشمنم را از خانه ام بیرون کنید! سپس دیگران را امر به تیرباران کرد. در اینجا بنی مروان جنازه ی آن حضرت را تیر باران کردند. بنی هاشم دست به شمشیر بردند، ولی امام حسین علیه السلام مانع شده فرمودند: «وصیت برادرم نباید ضایع شود». سپس 70 تیر از جنازه آن حضرت بیرون کشیدند! و این در حالی بود که امام مجتبی علیه السلام به امام حسین علیه السلام خبر داده بودند که عایشه بعد از شهادت ایشان چه جنایتی را مرتکب می شود.
پس از آن حضرت سیدالشهداء کلماتی فرمودند که اگر وصیت برادرم نبود می دانستید که شمشیرهای الهی در کجا و چگونه بر شما فرود می آمد. سپس بدن مطهر آن حضرت را به بقیع آوردند و در کنار جده اش فاطمه بنت اسد دفن نمودند.[3]
امام مجتبی علیه السلام دارای 15 فرزند دختر و پسر بودند، ولی از جعده هیچ فرزندی نداشتند.[4]