غدیر
به یکباره تمام درهای آسمان باز شد. تمام رحمت ها، تمام برکت ها، تمام نعمت های خدا از عرش باریدن گرفت.
«یا أیها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالتک»
پیامبرم! می دونم خیلی رنج کشیدی، تمام سختیات پیش چشمای خودم بود.
دیدم تمام اون سنگایی که به طرفت پرت کردند.
دیدم اون شکنبه هایی که به سرت ریختند.
بودم وقتی که بهت تهمت زدند که ابتری.
غصه ات را خوردم وقتی بهت تهمت زدند که زید زنش رو به خاطر تو طلاق داد.
اون سختیایی که سه سال تو شعب کشیدی رو دیدم.
عام الحزن چه غصه ها خوردی وقتی عموت و ام المومنین خدیجه مطهره از پیشت رفتند.
من نجاتت دادم شب لیلة المبیت.
من با یه تار عنکبوت و یه لونه کبوتر از چنگ کفتارها نجاتت دادم.
تو تک تک جنگ هات من مواظبت بودم.
چه سخت بود برات شهادت حمزه سیدالشهدا چه سخت بود برات دیدن سینه ی شکافته شدش.
ولی پیامبرم تمام این رنج ها بدون گنج ولایت برای من خدا هیچ ارزشی نداره.
پیامبرم آینه ای که بدستت سپردم نصب کن «المومن مرآة المومن»
که علی تجسم من روی زمینه.
پیامبرم تو هم که این قدر برای من عزیزی نه به خاطر نبوتت که به خاطر امامتت.
و پیامبر فرمود: هر که پیش رفته بازگردد و هر که عقب مانده برسد و هر که با من است بماند «المتقدم لهم مارق و المتأخر عنهم زاهق و لازم لهم لاحق»
همه جمع شدند و پیامبر بر بلندی ایستاد.
همه دست ها آنجا بود و فقط دست مولا را برد که به حکم خدا «یدالله فوق ایدیکم»
ندایی در جان رسول پیچید «و وضع المیزان ألا تطغوا فی المیزان و اقیموا الوزن بالقسط و لا تخسرو المیزان»
که علی همان میزان موضوع است. همانی است که مبادا طغیانش کنید و برایش گردن بکشید؛ در مورد شأن هر کس عادلانه قضاوت کنید، هان! شما را چه می شود که حق علی را ادا نمی کنید.
کاش شنیده بودند. «ورکعوا مع راکعین»
و کاش می دانستند راکعین همان کسانی اند که فرمود «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکاة و هم راکعون»
کاش می فهمیدند معنای اطاعت را و معنای اولی الامر را .
چشم هاشان کاسه خون شده بود. نزدیک بود قالب تهی کنند و کاش اینچنین می شد.
أمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلَىَ مَآ آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُمْ
مّلْکاً عَظِیماً
آنگاه که کسی از شدت بغض مولا طلب سنگی آسمانی کرد که او را بکشد!
که خداوند خود فرموده است: «عمّ یتساءلون، عن النبأ العظیم، الذی هم فیه مختلفون، کلا سیعلمون، ثم کلا سیعلمون» و هو النبأ العظیم و فلک نوح و باب الله و انقطع الخطاب.
بزودی خواهید فهمید حقیقت را که ما آگاهی می دهیم «انا انذرناکم عذابا قریبا یوم ینظر المرء ما قدمت یداه و یقول الکافر یالیتنی کنت ترابا»
در همان روزی که هر که هرچه پیش فرستاده می بیند، روز مرگش و منکر ابوتراب آرزو می کند ای کاش تراب بود . نه که بی ارزش باشد که ارزنده باشد که ابوتراب پدرش باشد.
رسول الله ندا سرداد:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»
خدایا با دوستای علی تو دوست باش . خدایا با دشمنای علی تو دشمن باش، هر که قدمی به طرفش برداشت به طرفش شتابان برو و هر که ازش رو برگردوند، ازش رو برگردون.
ندای حی علی خیر العمل همه جا پیچید.
بیعت کردند ولی نفهمیدند.
آهای کسی که با شهید کردن من خون به دل برادرم می کنی خدا دشمن توست.
آهای کسی که غاصب حق برادرم را می کشی و به خون خواهیش شترسوار می شوی خدا دشمن توست.
آهای کسی که از شهادت برادرم سجده شکر به جای می آری خدا دشمن توست.
آهای کسی که از حسادت نمی توانی فرزندانم را ببینی خدا دشمن توست.
آهای کسی که نذاشتی پسرم رو پیش من دفن کنند و دستور تیربارون کردن جگرپاره ی شهید من، همو که از همه به من شبیه تره رو می دهی خدا دشمن توست.
آهای کسی که روزی شتر سواری و روزی بر خر می نشینی دستور تیربار می دهی خدا دشمن توست.
و ای تویی که به خانه برادرم حمله می کنی و شرمنده ی همسرش می کنی، خدا دشمن توست.
تویی که از شدت سیلی، گوشواره در گوش دخترم خرد می کنی خدا دشمن توست.
ای عنکبوت صفتی که شیرخدا را با تارهای حسادت و حقارتت دست می بندی خدا دشمن توست.
ای که به خود لقب فاروق می بندی نمی دانی که فاروق هستی ولی جدا کننده مسلمین از هم نه مثل علی جداکننده حق از باطل، خدا دشمن توست.
أللّهُمّ خُصّ أنتَ أَوّلَ ظالم بِاللعنِ مِنّی وأبدأ بِهِ أوّلا ثمّ الثانِیَ وَالثالِثَ والرّابعَ
افسانه ادریسی، پایه اول