دل نوشته حضرت رقیه سلام الله علیها
سلام بر تو ای دختر حسین علیه السلام ، سلام بر تو ای رقیه، سلام بر تو ای مظلومه شهیده، ای مهتاب شب های الفت حسین علیه السلام، ای مظلوم ترین فریاد خسته گل نازدانه پدر و ای انیس رنج های عمه، ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا، دست های کوچکت، هنوز بوی نوازش پدر را می داد، نگاه معصوم و چشمان خسته ات نور امید را در قلب محمد تاباند.
تو گل بهشت و فرشته زمین بودی، بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد. رقیه جان هنگامی که به تو سیلی زدن چگونه طاقت آوردی؟ آنگاه که در بیابان تاریک گم شدی چه کسی تو را پیدا کرد و در دامان گرفت؟ چگونه چهل منزل راه را بر شتر بی جهاز سوار شدی و تاب آوردی؟ آنگاه که خبر شهادت عمویت عباس را شنیدی چه حالی داشتی؟ آنگاه که به پدر گفتی پدرجان تشنه ام و تشنگی و عطش جگرم را آتش زده، من نمی دانم که حسین علیه السلام در آن هنگام به تو چه گفت! به یاد لب تشنه پدر و به عشق بابا آب نیاشامیدی و گفتی بابایم حسین با لب تشنه شهید شد.
رقیه جان! در شب یازدهم محرم بر تو چه گذشت؟ آیا به یاد شب گذشته افتادی که بابایت حسین، عمویت عباس و برادرانت علی اکبر و علی اصغر زنده بودند و دیگر در آن شب هیچکدام نبودن و تنها دشمن ظالم بود و خیمه های سوخته؟
رقیه جان! مگر تو چه کرده بودی که دشمن از گوشواره تو هم نگذشت و گوشواره را چنان از گوش تو کشید که گوشت پاره شد. رقیه جان! آن هنگامی که در وداع آخر به پدر عرض کردی: بابا آهسته برو تا تو را سیر ببینم و امام حسین علیه السلام پیاده شد و تو را در آغوش کشید.
هنگامی که اسب بی سوار پدر را دید، سیلی به صورت خود زد و گریبان پاره کرد و فریاد کشید، رقیه در قتلگاه به دنبال پدر می گشت ناگاه صدایی شنید که می گفت: رقیه جان پیش من بیا. واقعا آن صحنه دلخراش بود و دختر پدر را در قتلگاه دید و من نمی دانم در آن زمان بر پدر و دختر چه گذشت؟ پدر چه دید و دختر چه گفت؟ دختر مشغول درد و دل کردن با بدن پاره پاره شد. واقعا که صحنه جگر سوزی بود. رقیه با شهادت خود تاریخ شیعه را روسفید و حادثه کربلا را بیمه کرد.
رقیه در کربلا مصائب و اسارت و رنج ها کشید. رقیه کاخ یزید را لرزاند، رقیه درس صبر و استقامت و وفاداری و شجاعت و آزادگی به همه عالم داد. رقیه اسلحه ای نداشت تا به وسیله آن با دشمن بجنگد اما با مظلومیتش دشمن را خار و زبون کرد و با شهادت مظلومانه اش توانست حقانیت امام حسین علیه السلام و قصاوت قلب دشمنان آن حضرت را فاش کند.
رقیه جان! قلم از نوشتن دردهایت ناتوان است چرا که کربلا پر از مصیبت و معرفت و عشق و شور بود. اگر بخواهیم بگوییم در کربلا بر تو چه گذشت تنها خدایت و عمه ات زینب می دانند. آنچه از مصائب تو گفتیم قطره کوچکی بود از دریای رنج و سختی که بر تو گذشت و آنجایی که سر بابا را در آغوش گرفتی و با او درد دل کردی و دردها و رنج هایت را برای بابا گفتی و در آن لحظه بود که عرش به لرزه افتاد و تمام آسمانیان و فرشتگان به گریه افتادند. رقیه جان با ارزشترین ارت تو برای شیعیان گریه در مصیبتت میباشد.
امیدواریم که با اشک بر زندگی حضرت رقیه زندگی کنیم و با اشک بر او بمیریم.
از ققس آن بلبل بشکسته پر آزاد شد راحت از جور و جفا و صدمه صیاد شد
کودکی جان داد اگر در گوشه شام خراب از چنان بیداد کاخ عدل و داد آباد شد
سیده حلیمه کاظمی