دوستی آسان، دشمنی سخت
24 مهر 1391 توسط محمدی
صاحب منصبی در حین کار، بر عزیزی روی ترش کرد و دل او را بیازرد. در پی جبران بر آمد، اما هر چه کرد اوضاع به سابق برنگشت. به نزد عالم شهر رفت و پرسید: «چراست که دوست را دشمن بتوان کرد و دشمن را دوست نتوان کردن؟» عالم جواب داد: « از بحر آنکه آباد را ویران کردن آسانتر از ویران را آباد کردن است و شیشه آسان تر توان شکست از آنکه درست کرد.»