شهید بین الملل
چند کوچه پایین تر از اینجا یک خانه است به سفیدی یک سنگ. آنجا خانمی معصوم آرمیده و اینجا عاشقی آرام. بوی عطر اخلاصش تمام فضا را پر کرده. زائران می آیند و می روند و طلاب هم اما هیچ کدام به واقع نمی دانند او کیست، که بوده و چه کرد. اما کوچه پس کوچه های شهر او را به خوبی می شناسند. کلام او را شنیده اند و دستانش را که دست در دست انقلاب می داد لمس کرده اند. حتی آفتاب هم هر صبح او را تا فیضیه بدرقه می کرد. اگر کمی دقت کنیم صدای پایش را از فلسطین می شنویم، از لبنان و از هر جا که کسی دم از آزادی بزند. میله های آهنی زندان صدای مناجات شبانه اش را به یاد دارد و آن روز زیبا را به خوبی به خاطر سپرده است. آری همان روز را می گویم که دستان مردی بزرگ ردای روحانیت بر او پوشاند واین، وظیفه اش را چندین برابر می کرد. پیش از آن نیز همیشه در تلاش بود و چون مهتاب در دل تاریک شب نورافشانی می کرد. از سال 42 مبارزات خود را آغاز کرد؛ همچون کبوتری سپید به این جا و آن جا سفر می کرد. سخنان رهبرش را به گوش مردم می رساند. جلسه تشکیل می داد و روش های مبارزه را به جوانان و طلاب می آموخت. قلبی بزرگ داشت، پر از ایمان و شجاعت، کتاب یار همیشگی او بود و با آنکه از 13 سالگی وارد حوزه شد اما به سرعت در علوم مختلف و به خصوص اقتصاد پیشرفت کرد و پا به میدان مبارزه نهاد و تمام شکنجه ها و تمام دوری ها از میهن و خانواده او را از راهی که برگزیده بود حتی لحظه ای غافل نمی کرد. از سال پنجاه هجرت را آغاز کرد که در این سال ایران پر بود از خفقان و ظلمت و محمد را چاره ای نبود جز فرار؛ پس به پاکستان رفت و در حسینه ای
رحل اقامت نمود. آنجا نیز جرعه های شجاعت را روشن کرد و ملاقات او با شخصیت های مبارز باعث شد تا بر ضد حاکم افغانستان به مبارزه بپردازند. در همان جا بود که با “سازمان آزادی بخش فتح” آشنا شد و محبوب فلسطین گردید. پس از دو سال سرگردانی در ایران و پاکستان و افغانستان به عراق رهسپار شد و پای درس امام نشست. این بار محمد مبارزاتی جدید را در عراق آغاز می کرد و با اراده ای که از قیام حسین علیه السلام می جوشید قسمتی از برنامه های فارسی رادیو را به دست گرفت و از همان جا بر ضد رژیم شاهنشاهی تلاش می کرد. عاشق ولایت بود و پیروی از امام را جز واجبات می دانست و با رحلت امام به پاریس او نیز بار سفر بست و راهی آنجا شد. با ضبط سخنان امام کارشکنی های احزاب را درهم شکست و خط امام را خط الهی و مردمی معرفی نمود. آری سال های مبارزاتی او در عشق به اسلام و امام خلاصه می شد و همین او را محبوب دل ها می کرد؛ بعد از بازگشت امام هرکجا رد پای انقلاب را دنبال کنیم جای پای محمد نیز همان جاست. با وجود ارتشی از هم گسسته محمد و دوستانش بر آن شدند که سپاهی از مردان شجاع و با اخلاص تشکیل دهند تا محافظت از انقلاب را بر عهده گیرند و بعد از آن نیز استواری نهال نورس انقلاب باغبانی چون محمد و امثال او را می خواست تا با علم و عمل وارد میدان گردند و امام را یاری رسانند. پس محمد تلاشی نو آغاز کرد. از جمله فعالیت های او بعد از پیروزی انقلاب تشکیل سازمان “ساتجا” بود چرا که او معتقد بود انقلاب ما نه فقط برای ایران بلکه برای کل مستضعفین جهان است پس برای نشر افکار این سازمان، مجله ای منتشر کرد به نام “شهید” و بعد روزنامه “پیام شهید” را وارد میدان کرد. او از اولین کسانی بود که دست از حمایت بنی صدر برداشته و اعمال منافقانه او را به امام اطلاع داد و به افشای “دولت موقت” پرداخت.او بزرگ مردی بود که تا پایان زندگی اش را در راه رسیدن به قرب الهی طی کرد و خدمت به مردم را مدال افتخاری برای خود قرار دادو این باعث شد تا نام او تا ابد زنده بماند. یکی دیگر از خدمات او نمایندگی مردم نجف آباد در مجلس بود و در همان زمان نیز عضو کمیسیون خارجه مجلس گردید. همین اراده و شجاعت وی منافقان و دشمنان اسلام را بر آن داشت که او را از میان بردارند تا بهتر به مقاصد شوم خود دست پیدا کنند پس در هفتم تیر ماه 1361 آنان ایران را غرق در ساختند؛ غم پر کشیدن او و یاران همسفرش.
در آخرین روز های عمر خود تهدیدهای زیادی را از جانب دشمنان می دید اما بی اعتنا به آنها بود و همچنان به راه خود ادامه می داد.
اما روحانی بزرگ ” محمد منتظری” با شهادتش نیز به اسلام خدمت کرد و همانطور که امام امت فرمود: او فرزند اسلام و قرآن بود، شهید بین الملل نام گرفت و تا ابد در تاریخ اسلام و ایران زنده ماند … و حالا او اینجاست، چند قدم پایین تر از مزار مطهر فاطمه معصومه سلام الله علیها و عطر شهادت او با گل های مرقد درهم می پیچد و زائران را مست می کند.
استاد فاطمه مومنی