عید و خانه تکانی
می شوییم ومی رو بیم ،میزبان بهار هستیم. چند روز بیش تر به ایام اقامت زمستان باقی نمانده، قصد دارد تا روز آخر ماموریتش در خدمت زمین هر چه میتواند برای بهار روزی فراهم آورد. هر از چند گاهی باران گرد وغبار آسمان را میشوید. قرار است بهار زیبا یی های خود را به همه هدیه دهد. همه خوشحالند، حتی چیزهایی که به ظاهر جان ندارند مثل صخره های بیابان ها.
بهار یادآور بهشت و رستاخیز است، درختان خواب بیدار می شوند با تکان های شدیدی که باد بهاری به آنها می دهد چون مردگانی که پس از زلزله ی قیامت سر از خاک بر می دارند، زمین از سردی و خاموشی نجات پیدا میکند . نفس میکشد چون روزی که آن چه در درون دارد بیرون می ریزد و خود واقعی اش را نشان می دهد. خورشید گرمایش دو چندان می شود چون قیامت که خواهد سوزاند آنهایی را که سایبانی ندارد.
بهار وقت عید و شادی است و تجدید زندگی برای آنانکه طعمه ی زمستان نشده اند. و قیامت روز عید مؤمنان است. روزی که همیشه انتظارش را می کشیدند. روزی که از خدای خود عیدی خواهند گرفت.
عید وخانه تکانی بهانه ای اندبرای آنان که بیدار زندگی می کنند. کاش هر برگ زرد وهر شاخه زردو خشکی که از گلهای گلخانهمان جدا میکردیم صفتی وخلق تلخی هم از خودمان کنار می گذاشتیم تا خلقمان چون برگ های سبز گل های گلخانه نظر هر بیننده ای را به خود جلب کند. کاش وقتی دستمال به شیشه ها میکشیدیم تا زلال و شفاف بیرون را نظاره کنیم و پرگشودن بهار را ببینیم، پرده را می شستیم و کنار می زدیم، چشمان خود را نیز با آب اشکی که برای وصال خدا می ریخت می شستیم تا حجاب آن کنار رود و شاهد حقیقت هایی میشدیم که گاهی فهماندن آن به دیگران دشوارتر از خرد کردن کوهی عظیم است. حقایقی که گاهی می شود فهمید ولی نمی توان فهماند. کاش همانطور که فرش و سنگفرش خانمان را می شستیم و لکه گیر لکه های دوازده ماهه اش را از بین می بردیم می توانستیم با جوهر وجود خود که منشأ از لطف الهی در وجود ماست لکه های چندین ساله ی قلبمان را از بین ببریم. کاش روزی هایمان چون ظرف هایی که درونش قرار می گیرند شسته و شفاف و براق و حلال می شدند. که با خوردنشان مطمئن بودیم هیچ بیماری در پس آن تهدیدمان نخواهد کرد.
کاش چون لحظه ی تحویل سال که با ذکر آیه ای و دعایی از این سال به آن سال می رویم و آن لحظه یکدیگر را عاشقانه در آغوش می گیریم و شروع سال جدید و زندگی تازه و دوباره را به هم تبریک میگوییم؛ روزی برسد که با ذکر آیه ای چشمان خود را باز کنیم و خود را در آغوش پروردگارمان ببینیم و بگوید: «یا أیتها النفس المطمئنه إرجعی إلی ربّک راضیه مرضیه ».
مریم یزدانی، پایه دوم