فروتنی
26 بهمن 1391 توسط محمدی
شیطانی به شیطان دیگر گفت: « به آن مرد مقدس متواضع نگاه کن که در جاده راه می رود، در این فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار گیرم.»
رفیقش گفت: «به حرفت گوش نمی دهد، تنها به چیزهای مقدس می اندیشد.»
اما شیطان به همان روش مشتاق و متعصب همیشگی اش، خود را به شکل ملک مقرب جبرئیل در آورد و در برابر مرد ظاهر شد گفت:« آمده ام به تو کمک کنم.»
مرد مقدس گفت:« باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی، من در زندگی کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم.»
و به راه خود ادامه داد، بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است.