مادر مهربانی ها سلام
شنیده ام برسر یتیمان مدینه دست می کشیده اید ما از آنها هم یتیم تریم به اندازه ی یک امت یتیم شده ایم ( انا و علی ابوا هذه الامة )،
دستی بکش بر سر مان
تا طعم نوازشت، دلهایمان را بنوازد.
دلتنگ دامان مادری ات هستم ، چادرت را پهن کن. می خواهم خودم را در میانش پنهان کنم می خواهم اشکهایم را فقط تو ببنی. تو مادر…
کوچه ها ی مدینه تو را و یکتا همتای تو را خوب می شناسند.
صدای گام های علی همراه با کوله بار نان و خرما و مهربانی برای شب های مدینه آشناست. شب های مدینه تو را نیز می شناسند و کوچه های مدینه …. آن شب که تو می رفتی من نیز همراه آنها آمدم در میان کوچه ها افتادم…
چادرم خاکی شد…
زار زدم و التماس کردم که مادرم را کجا می برید…
ولی صدایم تمام در تاریخ گم شد… به اندازه هزار و چهارصد و اندی من هر فاطمیه در خانه ی تو مهمانم…
و آنروز که متولد شدی خدا به خود آفرین گفت و کوثر را برای تو …
فقط برای تو نازل کرد
و تو ام ابیها شدی…
خوشا به حال پیغمبر چه مادری دارد …
و آن روز که با علی علیه السلام پیمان مهر بستی و بعد ها که علی در وصفت فرمود: نعم اللون علی طاعة الله … و بعد ها که در نور از تو متولد شدند و بعد ها که آیه تطهیر در شأنتان نازل شد. هر بار در دلم هزار بار مرور می کنم که
چه خسران زده ایم ما اگر به فاطمه راه نیابیم
اگر از تو دور بمانیم…
و به راستی چه خوب مادری دارد شیعه
مادر تمام خوبی ها
سد نساء العالمین…
زهرا صالحی