مناجات
به همان سختی آن لحظه ای که مشتاقانه منتظر دیدار خانه ی دوست بودم به همان بی صبری و بی طاقتی دست بر قلم بردنم را ببین . در همان ابتدای کار، پای لرزان می یابی خود را، وقتی می نگری بر دل که لباس تعلّق و خود پرستی را برنگرفته از خود، در آن زمان که جسم بی مقدار جامه ی دنیایی برکنده، و از آن لرزان تر خواهی بود وقتی لباس احرام را ، لباس بی رنگ و ریا را ، تن پوشیده و حال آنکه جان از پوشیدن یاد خدا تمرّد جسته است.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از بی آنک برگ توت است بتدریج کنندش اطلس
خدایا! حج بهترین آیین فرشته شدن است. این خانه، خانه طهارت است و طاف آن ، طواف حریم طهارت. نتیجه طواف کعله طاهر شدن است، همانند قرآن که کتاب طاهر، مطهر و تنزیه من رب العالمین است و فهمیدن آیات آن جز با طهارت دل میسر نیست.
خدایا! فقر و تنگدستی مرا به این جا آورده است ما چیزی نیاورده ایم، آمده ایم چیزی ببریم
خدایا! نه پای فرار و گریز دارم، نه دستی که دست تسلیم و ذلت باشد بلکه من هستم و مردانگی و میدان مبارزه و شهامت و شجاعت.
خدایا! عزت من در این است که بنده ی تو هستم، فخر من در این است که تو مولای منی.
خدایا! من آنچه را بخواهم، تو هستی ولیکن تو آنچه را می خواهی مرا آنگونه قرار ده. اگر من بخواهم تو عالم، قدیر، قامنی حوائج، مبدل سیئات به حسنات، غافر خطیئات و رازق باشی، همه این کمالات را داری، اینک تو بخواه که من عبد مومن، خال،خاضع، سالک، مخلص و مفلح باشم وهر گونه که خود می پسندی مرا آنگونه قرار ده ای کسی که منت می گذارد به درگذشتن لغزش کنندگان و تفضل می نماید به مهلت دادن معصیت کاران.
خدایا! بدا به حال کسی که با آب زمزم وضو بگیرد، در کنار کعبه طواف کند و از خدا غیر خدا بخواهد و نورانی نشود.
خدایا! من موحّد از اینجا می روم و نه تنها معتقدم که در عالم خدایی هست که این ضعیف ترین درجه ی توحید است بلکه آنچنان موحّدم که تمام کارها را فانی در کار تو و تمام اوصاف را فانی در وصف تو و بالاخره تمام ذوات را فانی در ذات تو می بینم. « انّی انقلب علیهم السلام ان لا اله الاّ انت »
خدایا! من به جایگاه ابراهیم خلیل پا گذاشتم. همانگونه که خلیل گفت ، من هم خلیل گونه و ابراهیم گونه به هر طاعتی روی می آورم و از هر معصیتی رو بر می گردانم.
خدایا! جام طاعت نوشیدم و جام معصیت را ترک کردم.
خدایا! «به چیزی امر نمی کنم مگر آن که قبلاً خودم به آن عمل کنم و مؤتمر باشم و از چیزی نهی نمی کنم مگر آن که قبلا خودم از آن منزجر باشم»
خدایا! عروج به مقام والا و پرارج انسانیت و رسیدن به درجه طهارت نفس و پاکی روح، فقط با زدودن غبار اغیار از لوح دل و تجلی انوار الهی در کانون پر فروغ سرّ و ضمیر حاصل می شود، پس نفس مرا از مفاسد اخلاقی و صفات زشت و روحیات ناپسند تخلیه و پاک ساز تا حجاب ها و موانع گناه کنار رود و نور الهی در آن بتابد و آراسته به زیور طهارت و پاکی شود.
خدایا! به آب توبه ی خالصانه گناهانم را بشوی و جامه ی صدق و صفا و خشوع بر من بپوشان و از هر آنچه که مرا از یاد تو مانع می شود و از اطاعت تو باز می دارد دور کن.
خدایا! من لبیک گویان آمده ام که هر چه حق است به آن گویا هستم و از هرچه باطل است زبانم را می بندم که لبیک، تطهیر زبان است از هر چه که معصیت است. لبیک گویان آمده ام که پاسخی بی آلایش و پاک دهم، چنانی که به ریسمان الهی ات چنگ زنم و با قلب خویش به گرد عرش طواف کنم به قصد فرار از هوی و تبعیت از نفس و غفلت از لغرش هایم با رفتن به منی بیرون آیم و در عرفات اعتراف کنم، در مزدلفه پیمان خویش را بر وحدانیت تجدید نمایم و تقرب جویم و با صعود به «حبل الرحمه» به روح خویش به ملأ اعلی فراز آیم و به هنگام قربانی کردن، گلوی هوی و آز را ببرم و به هنگام رمی جمرات، بر شهوات و خساست و دنائت و زشتی سنگ پرتاب کنم و با تراشیدن مویم، عیب های آشکار و نهان را ببرم و با دخول در حرمت از پیروی از نفس در پناهت باشم و خانه کعبه ات را زیارت کنم در حالی که می دانم بزرگی و جلال و قدرت از آن توست و حجرالاسود را استلام کنم بدن معنا که به قسمت تو خشنود و در بابر عزتت سرافکنده ام و با طواف وداع، با هر آنچه که جز توست بدرود گویم و با وقوف خود بر کوه صفا روح خود برای دیدار تو پاک و با صفا سازم و در کوه مروه تمرین مروت کنم.
خانم نرگس ادیب راد پایه 5، از مدرسه ی زهرائیه نجف آباد