مولود آسمانی
آوای چلچله ها بر پیکر مرده ی زمین شور حیات می دهد و نوای چکاوک ها در گوش ها، آهنگ طرب می نوازد. شمیم عطر اطلسی ها با نغمه خوانی قناری ها در آمیخته و رایحه ی یاس و نسترن عالم را مست سر مستی نموده. هیاهو ها شکننده ی بغض سکوت اند و زمزه ها خبردار خبری مسرور. خبر تولدی از جنس نور، تجلی ظهور و تعالی حضور. خبر از نزول کوثر بر قلب رسول.
امروز زمین لحظه شمار وصال با آسمان است. گلعزاران چشم به راه قدوم میهمانی هستند آسمانی و از فرط شوق دیدار و اشتیاق وصال، شبنم اشک بر گلگونه های لاله و آلاله می تراوند. امروز نورانی ترین آیات نور نقش بند قلب آفتاب می گردد و زمین لباس فخر می پوشد و رخ در جامه ی مباحات می کشد به زمان. مبارکه ای از عرش بر فرش و از افلاک بر خاک قدم می نهد که به برکت وجوش ، هستی قوام از هستش می یابد و کوثر وحی در شأن وجودش شأن نزول « إنا اعطیناک الکوثر ».
در صور دمیده می شود مژده زمین و آسمان در سراسر جهان و به شکرانه حلادت این وصال و به یمن قدوم محبوبه رحمان؛ مطربان آهنگ طرب سر می دهند، می فروشان بساط عشق می گسترندو باده نوشان جرعه نوش باده ی سر مستی می گردند.
به یمن قدوم و برکت نفس این مولود آسمانی ، بقا در نسل آفتاب استمرار به حیات تداوم می یابد و به پاس و سپاس نبأ عظیم اعطای کوثر بزرگ مرد تاریخ عالم بشریت امر به « فصلّ لربّک و انحر».
تلألؤ خورشید جهان آرا در برابر آذرخش گلخنده های محمد صل الله علیه و آله و سلم به سوسو افتاده و در برابر عظمت عظیمه آفرینش سر تعظیم فرود آورده تا از انوار جمال و الطاف کمالش نور برگیرد.
و خدایا!
تو چه زیبا غم از صفحه ی دل محمد صل الله علیه و آله و سلم پاک می کردی، آنگه که با نوای دلنشین وحی روحش را صفا و قلبش را جلا می دادی و خیل ملائک هم صدا و هم نوا با ملک وحی با کلام یا محمد « إن شانئک هو الأبتر ». وجودش را تسلی می دادند و لبخند را نقش بند نقش لبانش می ساختند.
آری محمد صل الله علیه آله و سلم باقی ماند و جاوید چون خداوند برای او کوثر آفرید.
سلام بر فاطمه ، قدسیه ی عالمین، حور العین، جنة المأوای کونین، او که گرچه خود سایه نشین آفتاب حسن نبوی و دلداده ی بی سرو سامان علوی ، و معشوقه ی ربّ ازلی است اما در سایه سار انوار پرفروغ و جودش ستاره هایی درخشیدند از جنس نور، به وسعت بیکران هستی ، در ظلمتکده ی زمان، در آسمان لاینتهی زمین، او که در آغوش پرمهرش لاله های عاشقی روئیدند که هر یک در ره عشقبازی باربّ العشق خویش جان نهادند در مذبحه ی بندگی و مسلخ عاشقی و قربانی نمودند اسماعیل جان را و ذبیح کوی یار گردیدند.
همان عرشیان و افلاکیان لاهوتی که چند صباحی میهمان زمینیان بودند در ممرّ زمان.
درود و تحیت فراوان بر او که طلیعه ی فجر صادق طلعت گرفته از سوز مناجات های شبانه اوست. او که دل گرو نهاده در مهر بندگی یار و سجاده نشین کوی وصل گردیده در حلاوت وصال.
تحیت بی پایان بربضعه دل رسول و همه ی آنان که دل نهاده در گرو مهرش و صیقل دادند در پرتو عشقش دلهاشان را از هر گونه زنگار و قلبهاشان را از هر گونه غبار زلال گردیدند همچون آب و صیقل یافته چون آئینه و شکستند آینه ی نفسشان را و نوشیدند آب حیات را و اینگونه جاوید ماند نامشان بر سر هر کوی و برزن تا همیشه دوران در همه ی قرون و اعصار .
سلام بر تو ای فاطمه! ای سرور زنان هر دو سرا.« یا سیدة نساءالعالمین » ای قوه ی قرة العین الرسول، یا سیدتنا و مولاتنا إنا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهة عندالله اشفعی لنا عندالله.»
سلام بر تو فاطمه ، مادر نمونه و تمامی مادرانی که دست ها از دستبوسی دستان گرم و نوازشگر مادرانه شان کوتاه گردیده و بزم عیش جشن میلاد در غم فراغشان با مروارید اشک آذین گردیده. سلام به روح پاک و ملکوتی مادرم. او که در مدت کوتاه عمر خویش سر بر آسمان مهر دلدار فرود آورده و دل به عشق یار گره کرده و تار و پود وجودش با مهر وجودش عجین گردیده سر انجام در روز میلاد دخت نبی جسمش میهمان خاک گردید و روحش طایر افلاک.
امید که در ظل همنشینی یار میهمان خان گسترده و رحمت دادار گردد. إن شاء الله.
ریحانه چهره ساز