ويژگي هاي خانواده قرآني
کیمیای دست یافتنی
خانواده اساس و بنیان تشکیل یک جامعه است که در نزدخداوند نیز محبوب بوده و سفارش زیادی نسبت به آن شده است که نظام خانواده امروز با پیچیدگی های خاصی مواجه شده است که بینش صحیح بهترین راه برخورد با معضلات خانواده است .
در جامعه ی انسانی سه تیپ خانواده وجود دارد؛
1ـ خانواده های متکامل یا بالنده که افراد این خانواده نه تنها مشکل زا نیستند بلکه مشکل زا نیز هستند این خانواده ها خلاقیتی دارند که که از خدا و اهل بیت گرفته اند ؛ آنها منبع شادی و حل مشکلات دیگران هستند . این خانواده ها مهارت های زندگی را به خوبی آموخته اند خنود آگاه و مسئولیت شناس هستند و به حقوق متقابل یکدیگر احترام میگذارند. این ها ظرفیت شناس و نیاز سنج هستندو با توجه به کاستی های خود سعی در جبران ضعف های خود دارند. خانواده متکامل بین انتظارات و امکانات خود همخوانی برقرار می کند و به همین دلیل است که توقع بی جا ، عدم مسئولیت پذیری و روحیه یاس در آن ها راه ندارد.
2- خانواده متعادل که به حد خانواده متکامل نیستند اما همه ی افراد در این خانواده ، متعادل هستند و زندگی “کاریکاتوری"ندارند . آری ! زندگی کاریکاتوری زندگی است که رشد همه جانبه ای ندارد در یک جا به سرعت پیش می رود و در جای دیگر از حد اعتدال عقب می ماند. افراد خانواده متعادل با دیگران رابطه درستی برقرار می کنند و رفتار و گفتارشان متعادل است ، و به اندازه از خود انتظار دارند.
3- خانواده متزلزل و متلاشی ، علامت این خانواده ها نداشتن هدف ، روابط غیر دوستانه و آکنده از دشمنی ، مسئولیت های نامشخص ، مدیریت تجزیه شده و ناامید از زندگی است .افراد این خانواده انتقادشان به صورت مستقیم ، مستمر و ظالمانه است و حرف ، نگاه و رفتارشان خصمانه .
به همین دلیل در این خانواده ها جاذبه کافی برای پای بندی اعضاء به اصول خانواده وجود ندارد و این تزلزل به بیرون از خانواده و اجتماع نیز کشیده خواهد شد.
از بین این سه تیپ خانواده «خانواده متکامل» کیمیای دست یافتنی است که نمونه بارزی از یک خانواده قرآنی است.
خانواده ای که قرآن را کتاب زندگی می داند و ازپیش از ازدواج طبق فرامین الهی رفتار کرده با تشکیل خانواده این حساسیت او دو چندان می شود چرا که او تربیت کننده نسلی دیگر است. نسلی که در مأوایی امن و در سایه قرآن پرورش یافته ، در راه رسیدن به کمال گام بر می دارد.
در ستایش تنبلی
گفتم در ستایش تنبلی چون ، کسی در ستایش آن به طنز چنین نوشته بود : بشر موجودی است تنبل و هر چه نکرده از روی تنبلی بوده و هر آنچه کرده ، به خاطر تنبلی کرده است .
مثلا بشر تصمیم نگرفت حیوانات را رام کند ، تصمیم گرفت خودش پیاده نرود چون این طور راحت تر بود و به تنبلی نزدیک تر؛ بشر اراده نکرد قایق و کشتی اختراع کند او خواست دیگر شنا نکند ؛ بعد همین طور که توی قایق باد بانی ، زیر آفتاب دلچسب دریا لم داده بود و با امواج بالا و پایین می رفت با خود فکر کرد ، کاش می توانست شگردی به کار برد و همین کار بالا و پایین کشیدن بادبان ها را هم خودش انجام ندهد برای همین قایق موتوری را اختراع کرد .
این نویسنده ی بزگوار برای هر اختراع بشر علتی از تنبلی او را بیان کرده بود، حتی برای نوع لباس و تفریحات و مسکن و اقتصاد و خلاصه هر چیزی که ردپایی از پیشرفت انسان در آن نمایان بود . اما من می خواهم بگویم ، بشر از همان ابتدا موجودی کمال جو آفریده شد و خداییکه انسان را خاق کرد خود در نهایت کمال بوده و هست .تنیبلی با کمال جویی سازگار نیست . تنبلی ، تن پروری و سستی و بی حالی است و این با انسان کمال طلب قرآنی سنخیتی ندارد ، چرا که در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است : « إیّاکُم وَ الکَسَلِ ، فَانَهُ مَن کَسِلَ لَم یُؤَدّ حَقِّ اللهِ عَزَ وَ جَلَّ » از تنبلی بپرهیز ید که هر که تنبلی ورزد حق خدای عز و جل را نتواند ادا کند .
گر چه با تأمل در این موضوع در می یابیم که تنبلی در همه ی دوران ها ، حتی در فرزندان آدم وجود داشته است اما این مسئله برای خانواده در زندگی دوری از گناه . پیامبراکرم (ص) می فرماید : نشانه ی تنبل چهار چیز است : چندان سستی می کند که به تفریط و کندی می گراید و جندان کندی می کند که اصل کار را فرا می گذارد و چندان فرو گزاری می کند که گنهکار و دل مرده می شود . خانواده قرآنی خانواده ای با نشاط و تلاش گر است خانواده ای که از کودکی به فرزند خود می آموزد که او فطرتاً فردی کمال جو و با اراده است پس باید از تنبلی به دور باشد.
نشاط زندگی
شادی یکی از نعمت های بزرگ الهی و شادکردن از نیاز های بشری است . دین اسلام دین زیبایی و نشاط آفرینی است . پیامبر بزرگوار اسلام اسلام فردی خوشرو و مهربان بود . مولای متقیان علی (ع) نیز به شوخ طبعی شهرت داشت ، که « المؤمن بِشرُهُ فِی وَجهِ وَ حُزنُهُ فِی قَلبِهِ »
اما نباید از این موضوع غافل بود که نشاط مربوط به دل است و اگر تنها جسم را شاد کنیم ، زود گذر و آنی خواهد بود .
ابن سیا در کتاب « الاشاراتو التنبیهات » خود، انواع خوشی را نام می برد: 1ـ لذت حسی 2ـ لذت خیالی 3ـ لذت وهمی 4ـ لذت عقلی . آنچه احساس و حواس ما از آن لذت می برند لذت حسی است . بالاتر از لذت حسی ، لذت خیالی است که مثلا در هنگام دیدن یک فیلم این لذت به انسان دست میدهد که از خنده ی شخصیت ها مسرور می شود . سوم لذت وهمی است این لذت زمانی برای شخص ایجاد می شود که فرد به خیال خود ارزشی را کسب می کند و حاضر است برای رسیدن به این ارزش از لذت های حسی و خیالی خود نیز بگذرد مثل دانشجویی که برای گرفتن مدرک تحصیلی تلاش کرده و زمان فارغ التحصیلی شعفی بزرگ در وجود خود احساس می کند .اما بالاتر و با ارزش تر از همه این لذت ها، لذت عقلی است . که این لذت تنها مخصوص انسان است و در حیوانات وجود ندارد . زمانی که انسانی مطابق فطرت خود از نعمت های الهی بهرهمند شده و شکر گذار نعمت الهی است ، زمانی که بنده سر بر آستان الهی نهاده ، مشغول عبادت می شود ، زمانی که مسلمان نوای لذت بخش قرآن را می شنود و با تمام وجود قرائت می کند ، زمانی که مؤمن در نهایت اخلاص آیات انسان ساز قرآن را با زندگی خود اجین ساخته ،زندگیالهی خلق می کند : لحظه لحظه ی حیات خود را در لذت عقلی به سر می برد ، لذتی که بر پایه ی تعقل و تدبر است . آنگاه او علاوه بر آنکه خود از زندگی لذت می برد ، برای دیگران نیز شادی آفرین است و خداوند از او خشنود خواهدشد .
امام صادق (ع) می فرمایند : « ایّما مُسلِّم لَقیَ مُسلِماً فَسَرَهُ سَرَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ » هر مسلمانی که با مسلمانی دیدار کند و در بر خورد خود او را شادمان سازد ، خدای متعال نیز او را خوشحال خواهد ساخت .
رسیدن به اطمینان قلبی ، تبسم ، خنده و شوخ طبعی ، سیر و سفر ، تلاش و پرهیز از تنبلی ، شکیبایی ، راضی بودن ، مبارزه با نگرانی ، امید به زندگی و مهربانی ، همه از عوامل شادی و شادی آفرین هستند که همه یاین موارد در قرآن کریم مورد تأکید خداوند قرار گرفته اند .