کوچه های مدینه
کوچه های مدینه امشب عرق در غم و اندوه می شود.
از در و دیوار مدینه ماتم می چکد، دیگر مسجد به قدوم فخرآفرینش منور نمی شود. منبر در محراب اشک می نشیند و تمام دقایق بیست و هشت صفر وجب به وجب مدینه خون گریه می کند. دیگر صوت ملکوتی نبی شنیده نمی شود در دل زهرا سلام الله علیها اندوهی به وسعت عالم می نشیند هیچ قلبی تا بحال چنین اندوهی را به خود ندیده، چیزی برای مولا بجز غربت و تنهایی باقی نمانده فردا بغض ها شکسته می شود، دشمنی ها شروع می شود، هتک حرمت ها آغاز می شود. فردا زمین و آسمان سیاه پوش می شود. خورشید هم دلش می خواهد بمیرد.
فردا دیگر طلوعی نیست، غروبی نیست، زمان هم می میرد، فردا پیامبر خوبی ها، اسوه مهربانی ها حامی انسان ها، باقلب پر از درد زمین را به مقصد معراج ترک می کند. با قلبی که پر از تیرهای جاهلان است. فردا جاهلیت دوباره زنده می شود دوباره ابوجهل ها سر بر می کشند. فردا کینه ها زنده می شود، تمام بغضی که در دلشان جمع شده بود فردا سرباز می کند. نفس می برد، صدای بلال قطع می شود، دیگر در مدینه صدای اذان را نمی شنوی، دیگر کوچه های مدینه صدای مناجات های پیامبر را نمی شنوند و چقدر کوچه های مدینه دلگیر می شوند. فردا عرش خدا خون گریه می کند، ملائکه اشک می ریزند، فردا اشک های مدینه با ناله های ام ابیها همسو می شوند، فردا چگونه بدون نفس ملکوتی پیامبر رحمت نفس بکشیم، چگونه صدای او را نشنویم، چگونه سیمای او را نبینیم، گویا همه کر و کور شده اند.
چه تلخ است که پس از هر داغ، چاره ای جز صبر نیست، چگونه باید صبر کرد، زهرا چگونه تحمل کند. علی بی او چه کند؟ ما بی او به کجا خواهیم رسید؟
مهری ایزد پرست، پایه اول پاره وقت