گوش کن . . .
17 آذر 1392 توسط محمدی
صدای شکستن چینی نازک دل دخترکان ، که با نعره های نامردان ترک خورد هنوز هم به گوش می رسد. صدای نفس های دخترک بی پا که در کنج خرابه خشت غربت را بو می کرد، می آ ید. گوش کن، کربلا از دور صدا می زند قدمهای تو را و وقتی پرده تاریک تیره زارهای بیکران بر همه جا گسترده می شود بیابانهای تنهایی او بی کس تر میشوند، تا دم صبح که پدرش برایش مژده بهار را بیاورد. قطره ی شبنم بر گونه زیبا ترین زنبق گلستان فرو غلتید وساعتی دیگر جسمش را در گوشه ای می گذارند و روح او به مصاحبت ارواح کربلا می شتابد که نگاهبانان خرابه های خاموشند.
هاجر قاسمی، پایه اول