باران
10 دی 1390 توسط محمدی
سر سجده فرود می آورم بر نعمتت پروردگارم می دانم که به حرف زمین گوش نداده ای می دانم که خوبیت را بار دیگر بر ما ارزانی داشتی زمین از انسان ها دلگیر است و اما با دلداری هایی که تو به آن داده ای راضی شده است که در این پاییز هم سخاوتی به خرج دهد. ای زمین من
از جانب تمام افراد از شما عذر می خواهم هنوز هم در سجده هستم باران مجال گریه نمی دهد به قدر تمام این فطرات دوستت دارم نمی دانم چند دانه از این قطرات را بشمارم، به شمارش معکوس زندگیم نزدیک می شوم خدای من ببار بر قلب پرگناهم ببار تا قلبم از تمام بدی ها شسته شود و به خوبیها ی بی شمار تو پی ببرم در بین قطرات نعمتت، می یابمت آری در حال یافتن تو هستم هر قطره ای که پایین می آید صدایی به گوشم می رسد و گوشزدی برای زندگی ام است. باید بگویم هنوز هم در حال سجده هستم تمام کمرم از قطرات خیس گشته است می خواهم به پاکی برسد قرار است بار زندگی ای پر معنا و با انس معبود را با خود حمل کند این که آب کمر به سر انگشتان پا رسیده است، بله می خواهم قدم ها که بر صراط المستقیمی ختم می شود بر دارم حال دیگر سر از سجده برداشتم و آبی که در سرم جمع شده به صورتم روانه شده است دیگر نمی توانم اشکم را از قطرات باران تفکیک کنم باز هم می گویم خدایا شکرت.خانم مریم سورانی، پایه اول