حجاب
بی مقدمه
حجاب، گویای انتخاب یک عقیده است و آدمی، عقیده و مرام را با دو خصیصه (شناخت) و (انتخاب) بر می گزیند، بدان می بالد و بر اساس آن زندگی می کند و تمامی رفتارهای خود را بر اساس آن شکل می دهد. هر چه شناخت و اختیار انسان ، عمیق تر شود، عقیده و مرام او نیز پایدارتر است. حجاب نیز این چنین است؛ یعنی محصول شناخت و بینش هایی است که (زن) از هستی، انسان، روابط اجتماعی و چگونگی تکامل و رشد صحیح خود دارد. او بدین باور رسیده است که با پوشش دادن به خود، سیر معنوی جامعه را سرعت می بخشد و مانعی بر سر راه به وجود نمی آورد، چرا که هر کس – چه زن و چه مرد – جاذبه های ثروت، شهرت، مقام و یا بدن را به چشم دیگران آورد، رهزنی کرده و آدمیان را از مسیر رشد و فلاح باز داشته است. مشغول داشتن انسان ها به جاذبه ها و به نمایش گذاشتن آن، چشم و دل انسان های کم ظرفیت را کور می کند. و از نور معرفت محروم می دارد؛ از همین رو است که (حجاب) و (پوشش) واجب شده است. این چنین پوشش، برای سیه دلانی که به (فلاح) و (رستگاری) نمی اندیشند و در صدد تاراج سرمایه و جاذبه ها هستند،همیشه مانع بزرگی بوده است، از این رو در طول تاریخ همواره در صدد کشف حجاب از زنان بوده اند. غرب، بی دلیل با چادر و اساساً حجاب، مقابله و مبارزه نمی کند، بلکه غرب با حجاب به عنوان یک اخلاق،(اخلاق اسلامی)، مبارزه می کند.
در واقع، حجاب، به معنای طرفداری از اسلام و رفراندم بر علیه اخلاق فاسد استکباری است که بر آمده از اخلاق ترویج یافته از سوی انبیاء می باشد.