دوست
به کسی گفتم دوست کیست؟ دوست آن است که وقتی آمد خانه ی تو، نخورد خربزه را با پوست، چون رودل می کند و دردسرش با توست؛
به دیگری گفتم نظرش چیست؟ گفت: آنکه نکشد نقش تو بر پوست و نخورد مرده ی تو با پوست، چون آبرویی برای تو نمی گذارد از بس که پشت سرت حرف زده.
آن یکی گفت: دوست آن است که همیشه جیبش پر از پول باشد که وقتی احتیاج داشت استفاده کند و از تو پول نخواهد.
نفر بعدی گفت:دوست آن است که تو را بخنداند نه اینکه تو را بگریاند چون مرض اعصاب می گیری و دیگر حوصله ی هیچ کس و هیچ چیز را نخواهی داشت.
دیگری گفت: دوست کسی است که وقتی ماشینت را به او می دهی در وقت پس آوردن ماشین را پر از بنزین کند تا دینی گردنش نباشد و تو هم دفعه ی بعد ماشین به او بدهی.
آن یکی گفت: دوست باید مثل آیینه صاف و صادق باشد. چون اگر کج و معوج بود ممکن است روزی به پستی و بلندی های آن برسی و ندانی چه کنی ترکش کنی یا با او بمانی؟!
دیگری گفت: دوست کسی است که دوست تو را دوست بدارد ولی آن قدر که او را بقاپد و تو را بی دوست کند. و با دشمن تو دشمنی کند ولی نه آنقدر که لج او را در آورد و تو را بدبخت کند.
نفر دیگری که فکر کنم از اون تنبل ها بود گفت: دوست آن است که چپ دست باشد تا آدم وقت امتحان بتواند از روی دست او بنویسد.
دست آخر از همه ی این ها که بگذریم کسی به ما نفهماند که دوست خوب کیست؟همه ی این افراد می توانند دوست باشند ولی آیا میان دوست خوب و بد تفاوتی نیست؟
خانم زهرا کاظمی.